مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

مهر و ماه

به نام خالق زیبایی ها با توجه به پرسش های زیاد درباره اسم گل دخترمون امروز میخام اسمشو توضیح بدم... مهراوه یعنی الهه افتاب..اسمی که در کتاب های دکتر شریعتی امده..برای مهراوه معانی دیگه ای هم امده. از اونجا که مهر به مفهوم روشنایی و مهربانی هم هست میشه اونو به مفهوم الهه مهربانی و الهه روشنایی هم گرفت... معنی این اسم در ترکی خانه مهربانی و خانه روشنائیه.... و ما این اسمو به این دلیل انتخاب کردیم که کاملا فارسی و با معنیه و کمتر مورد استفاده قرار گرفته                              ...
26 شهريور 1392

به نام خدا

مهراوه جون خاله امروز تصمیم گرفتم واست وبلاگ درست کنم و به امید خدا مامانت هم ادامش بده و روز به روز بزرگ شدنتو بنویسه پارسال این موقع هنو تو دل مامانت بودی عزیزم 2 بهمن 92 به دنیا اومدییییییییییییییییییییی من و عمو ابلفضلم روز سوم که به دنیا اومده بودی اومدیم پیشت اخه من اون روزا امتحان داشتمو نتونستم  زودتر بیام دوست دارم خوشگل خاله راستی الان خونه مامان بزرگی با مامانی ...
17 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام دختر نازم چند روز پیش باهم رفتیم برا نمودار قد و وزنت  قبلش چند تا عکس ازت گرفتم اخه خیلی ناز شدی الحمدلله همه چی عالی بود ازشنبه(٢شهریور) برنامه غذاییتم تغییر کرد دخترکم میتونه زرده تخم مرغ ابمیوه سوپ سبزیجات پوره هویج وسیب زمینی و گلابی بخوره خیلی خوشحالم که حالت اینقد خوبه  بعد درمونگاه رفتیم اداره باباجون یه سر بهش زدیم ولی خانوم بدجور خواب داشتن و بی حوصله بودن زودی برگشتیم خونه  راستی چند روزه خودت بدون کمک میتونی بشینی الانم داری بهانه گیری میکنی مخای باهات بازی کنم باشه دختر نازم قربونتم میشم خیلی خوشحالم تورو دارم   اینم عکس اون روزت گل دخترم ...
16 شهريور 1392

12شهریور92

قربون دختر نازم برم راحته راحت خابیده . اخه امروز خیلی زود بیدار شد باباییش میخاست بره سرکار مهراوه جونم بیدار شد یه ذره بازی کرد غذاشو خورد وخابید . دختر نازم این روزا حسابی غذاشو میخوره به مبل دست میگیره پا میشه بعدشم حسابی به خودش افتخار میکنه و میخنده... چند روزی هم هست با خودش چندتا حرفو تکرار میکنه د د  ب ب م م  اتفاقا دیروز برای اولین بار گفت بابا...جالبه دیرز تولد باباجونشم بود باباییشم حسابی ذوق کرد . بابایی خیلی دخملشو میخاد مهراوه جونمم بیشتر بابایی هر جا بره مهراوه دنبالش گریه میکنه دخترکم عاشق باباشه مامان باباشم براش میمیرن خدا همه ی کوچولوهارو بهمون ببخشه و حفظشون کنه...      &nbs...
16 شهريور 1392

خاطرات بچگیمون

عزیزم اینا خاطرات دوران مدرسه و بچگیمونه اینجا گذاشتم که تو هم بزرگ شدی اینارو ببینی       مهراوه جون یادش بخیر این کتاب فارسی اول دبستانمون بود... بقیه عکسا ادامه مطلب...           کلاس دوم خوندیم..             ...
9 شهريور 1392